بي گمان كار به معناي تلاش و كوشش براي توليد در هر حوزهاي، عملي ارزشي است. كار به اشكال مختلف ظهور و بروز ميكند؛ از اين رو ميتوان از كار فكري ، كار هنري ، كار معنوي و كار جسمي و بدني سخن گفت. در همه اين موارد آنچه اصالت مييابد تلاش توليدي بشر است.
بشر براي دست يابي به كمال و سعادت و آسايش و آرامش نيازمند تهيه امكانات و وسايل و بر طرف كردن مشكلات و چالشهاي پيش روست. بنا بر این اقدام به تلاش و كوشش ميكند تا به اين هدف نايل شود. براي دست يابي به هدف ، تلاش در شكلهاي پيش گفته خودنمايي ميكند. تفكر و طرح و برنامه ريزي بخشي از توليد است. بدون تفكر و تدبر و تامل ممكن نيست انسان بتواند در حوزه عمل و تلاش جسمي موفق شود. از اين روست كه توليد فكري به عنوان توليد پايه مطرح مي شود.
در آيات بسياري سخن از عمل و ارزش عمل به ميان آمده است و اين همان معناي عام كار و فعل است كه از سوي انسان انجام مي شود. سعي و تلاش انساني است كه ارزش دارد و خداوند در آيه 39 سوره نجم مي فرمايد: «ليس للانسان الا ما سعي؛ [1] براي انسان چيزي جز تلاش و كوشش او نيست.» به اين معنا كه آنچه در نگرش و بينش قرآني از ارزش و اهميت برخوردار ميباشد، سعي و تلاش است كه نوعي از مفهوم كار را با خود حمل مي كند
اما آنچه در اينجا مهم است، سخن از كار به مفهوم خاص آن است؛ زيرا مراد از كار و كارگر مفهومي است كه در آن شخصي نيروي جسمي و حتي فكري خود را به ديگري وا میگذارد و در ازاي آن مالي دريافت ميكند.
در گذشته کار و کارگری در شكل اجاره و اجير و نوعي از عقود خودنمايي ميكرد و در آيات قرآن و نيز فقه اسلامي كتابي به عنوان اجاره را به خود اختصاص داده است. در كتب فقهي اجاره به معناي عقد تمليك عمل و يا منفعتي معين در برابر عوض معلوم به كار رفته است. [2]
مورد اجاره اگر منفعت عين يا حيواني باشد، به آن اجاره اعيان يا اجاره منافع ميگويند. در اين اجاره، تسليم كننده عين را موجر و پرداخت كننده عوض را مستاجر ميگويند؛ و اگر مورد اجاره، كار انساني باشد، به آن اجاره اعمال و يا اجاره ذمه گويند. [3]
اجير يا همان كارگر بر دو نوع است: 1. اجيرخاص و مقيد كه متعهد ميشود تا عملي را شخصا در مدت معيني انجام دهد و حق ندارد در اين مدت بدون اجازه مستاجر براي فرد ديگري كاري انجام دهد [4] ؛ 2. اجیر مشترك و مطلق كه عملي را بدون تعهد مباشرت و تعيين مدت متعهد ميشود يا در يك زمان اجير اشخاص متعدد ميشود. [5]
در قرآن از مشتقات ماده اجر واژه "تاجرني" به معناي کار با مزد و اجرت، يك بار در آيه 27 سوره قصص "و استاجر و استاجرت " به معناي اجاره گرفتن دوبار در آيه 26 همان سوره و اجر به معناي مزد مادي و يا معنوي و پاداش دنيايي و اخروي فراوان آمده است كه برخي از آنها به بحث كار و كارگري و اجاره ارتباط دارند.
در داستان موسي(ع) و شعيب(ع) مسأله كار و كارگري و حقوق كارگر مطرح شده است. از اين رو از مهمترين آيات مورد توجه در اين حوزه است. موسي (ع) به عنوان فردي نيرومند حاضر ميشود تا در برابر مزد و عوض مالي نيروي كار خويش را در اختيار شعيب(ع) به عنوان كارفرما بگذارد. [6]
همچنین حضرت موسي (ع) در داستان همراهي خود با عالم رباني ( خضر پيامبر) نيز به وی پيشنهاد ميدهد كه در برابر گرفتن مزد به كارگري بپردازند. [7] اين مساله كارگري و مزد خواستن در برابر نيروي انساني و بدني در دو جاي ديگر قرآن مطرح شده است: نخست در مسأله تقاضاي ساحران براي دريافت اجرت از فرعون در آيات 113 و 114 سوره اعراف است كه در آنجا ساحران پيشنهاد ميكنند تا فرعون در برابر هنر جادوگري و سحر ايشان، مزدي را بپردازد و فرعون نيز با پذيرش پيشنهاد براي تشويق ساحران آنان را به قرب منزلت و مقام نيز وعده ميدهد. در مورد ديگر، مردماني به ذوالقرنين پيشنهاد مي كنند تا براي ساختن سد، اجرت و مزدي را دريافت كند. [8]
انسان به عنوان خليفه الهي بر روی زمين مأمور و موظف است تا به عنوان يكي از اهداف ابتدايي و يا مياني اقدام به استعمار و آباداني زمين كند. قرآن در اين باره ميفرمايد: «هو انشاكم من الارض و استعمركم فيها؛ [9] او شما را از زمين ايجاد كرد و خواست تا آن را آبادان و عمران كنيد.»
آبادي و آباداني زمين به عنوان مأموريت انسان در زمين بدون تلاش و كوشش و كار امكان پذير نيست. انسانها با تلاش و كار و كوشش است كه زمين را به شكل كنوني آباد كرده و از امكانات و فرصت هاي پيش روي بشر بهرهمند ميشوند.
از آنجايي كه انسان به جهت ذات استخدامگر خويش گرايش به اجتماع و جامعه دارد، در شكل اجتماعي زندگي خود را سامان ميدهد تا از فرصتها و امكانات ديگري بهرهمند گردد و از آن براي رفع نيازهاي خود و دفع مشكلاتش استفاده كند.
حركت چرخ زندگي بشر در گرو تعاون، خدمت و استفاده متقابل از خدمات يكديگر است كه يكي از راههاي آن اجاره و كارگري است. خداوند در اين باره مي فرمايد: «نحن قسمنا بينهم معيشتهم في الحياة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا؛ [10] ما وسايل معاش آنان را در زندگي دنيا ميانشان تقسيم كرده و برخي را برتر از برخي ديگر قرار دادهايم تا بعضي از آنان بعض ديگر را به خدمت گيرند.»
به نظر طبرسي، علت تفاوت روزي بندگان ، اين است كه انسانها از كار يك ديگر بهره مند گردند. [11] و اگر انسانها در تمام درجات از قوت و ضعف، علم و جهل، زيركي و بلاهت و ديگر مراتب، مساوي بودند، هيچ انساني حاضر به كاركردن براي ديگري نبود و اين امر موجب اختلال نظام عالم و فساد زندگي بشر ميشد.
در روايتي علي(ع) علت تفاوت آفرينش انسانها را بهرهمند شدن آنان از خدمات يكديگر دانسته و فرموده است: «هيچ انساني توانايي اين امر را ندارد كه بنّا، نجار و يا صنعتگر خويش باشد. تمام كارهايش را به تنهايي و بدون استخدام و به كارگيري ديگري انجام دهد.» [12]
قرآن براي كارگري قوانين، حقوق، شرايط و آدابي بيان داشته تا حق كارفرمايان و كارگران به عنوان جامعه انساني به طور دقيق مراعات گردد و حق گروهي در برابر گروه ديگر ضايع و تباه نگردد. در آيات قرآن براي كارگري شرايطي بيان شده است كه بدون تحقق آن كاركردن و كارگري نادرست است. از جمله اين شرايط آن است كه كارگر بالغ باشد. از اين رو كارگري كودكان غير بالغ نادرست و باطل است؛ زيرا كودك تا پيش از بلوغ و رشد جسماني و عقلاني اختياري ندارد تا بتواند نيروي كار و يا انديشه خود را در برابر مزد و اجرتي واگذار كند. [13]
از ديگر شرايط كارگري رشد است. فقيهان با استناد به آيات 5 و 6 سوره نساء و نيز آيه 282 سوره بقره گفتهاند كه تصرفات مالي سفيه ممنوع است و از اين رو حق اجاره دادن اموال خود را ندارد. اما در اجير شدن و كارگري او دو نظر است و آنان كه كارگري وي را نيز ممنوع دانستهاند، بر اين باورند كه وي نفع و ضرر خويش را نمي شناسد و به همین دلیل نميتواند خود را به كارگري واگذار كند. [14]
عقل (همان آيات)، اختيار و رضايت (نساء آيه 29 و بقره آيه 275)، مباح بودن منفعت ( نساء آيه 29 و نيز مائده آيه 2)، مملوك بودن عوضين (همان) مشخص بودن عمل و مدت آن (قصص آيه 27) از ديگر شرايط كارگري از ديدگاه قرآن است.
همچنین قرآن احکامی را برای کارگري و اجير شدن بيان ميكند كه مهمترين آن مسأله لزوم و وجوب عقد اجاره (مائده آيه 1) است. به اين معنا كه وفاي به آن براي هر دو طرف كارگر و كارفرما لازم و ضروري است و مي بايست پاي بند عقد اجاره باشند.
در آداب اجاره و كار و كارگري نيز مطالب مهمي را قرآن مطرح مي سازد كه مي توان به آسان گيري بر كارگر (قصص آيه 27) رفتار شايسته (همان) قدرت و امانتداري (همان آيه 26) اشاره كرد.
اين دسته از احكام متوجه كارفرمايان و كارگران است؛ اما بخشي از حقوق كارگري هست كه دولت متكفل به انجام آن است. مهمترين امري كه بر عهده دولت اسلامي است توجه به مساله معيشتي كارگران، بازنشستگان و از كار افتادگان است كه در شكل تكافل اجتماعي و تامين اجتماعي خود نمايي ميكند. بر دولت است تا از بيت مال مسلمين زندگي كارگران بازنشسته و از كار افتاده را تأمين كند و وسايل آسايش ايشان را در حد معقول و مقبول فراهم آورد.
[1] . سوره نجم، آيه 39.
[2] الحدائق الناضره ج 21 ص 532، موسوعة الفقه ج 2 ص 119 و العروة الوثقي ج 2 ص 397
[3] . موسوعه الفقه ج 2 ص 200 .
[4] . جواهر الكلام ، ج 27 ص 263
[5] . همان پيشين ص 268
[6] . قصص آيات 25 تا 29
[7] . سوره كهف آيه 77
[8] . سوره كهف آيه 94
[9] . سوره هود آيه 61
[10] سوره زخرف آيه 32
[11] مجمع البيان ، ج 9 ص 71
[12] وسايل الشيعه ج 19 ص 103
[13] ر. ک: نساء
[14] مستند العروة بحث اجاره ص الوثقي